جدول جو
جدول جو

معنی تپه باشی - جستجوی لغت در جدول جو

تپه باشی
(تَپْ پَ)
دهی از دهستان فرورق است که در بخش حومه شهرستان خوی و در یازده هزارگزی باختری خوی و یکهزار وپانصد گزی جنوب شوسۀ خوی به سیه چشمه واقع است. جلگه ای است معتدل مالاریایی و 431 تن سکنه دارد. آب آن از رود الند، و چشمه و محصول آن غلات و کرچک و توتون وزردآلو و شغل اهالی آنجا زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. در تابستانها از راه ارابه رو خوی میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُبْ بَ / بِ)
مرکب از ’یرت’ به معنی جا و مکان + ’چی’ پسوند نسبت و اتصاف، گویا منصبی بود به روزگار قاجاریه، و آن کسی بود که جای اردو و جای چادر شاه و اعیان هر طبقه را معلوم میکرد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یرت شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رِ)
گندنا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تره شود
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ / لِ)
بزرگ و سرور لالایان. لالایی که گروهی لله و پرستار اطفال زیر نظر وی باشند
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
مرکب از عدد چهار + صد + هزار، اربعمائه الف. عددی که از هزار برابر کردن عدد چهارصد پیدا شود
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 13هزارگزی شمال باختری سکوهه. سکنۀ آن 183 تن می باشد. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ)
دهی از دهستان چای باسار است که در بخش پلدشت شهرستان ماکو و دوازه هزارگزی جنوب باختری پلدشت و پنج هزارگزی جنوب شوسۀ پلدشت به ماکو واقع است. جلگه ای معتدل و مالاریایی است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و زنگبار و محصول آن غلات و کنجد و کرچک و بزرک و برنج است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است راه ارابه رو دارد که میتوان از پورناک اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ)
دهی جزء دهستان اجارود است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل و در چهارده هزارگزی شوسۀ گرمی به بیله سوار واقع است. جلگه ای گرمسیر است و 32 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل مردم آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لله باشی
تصویر لله باشی
لله و اله بزرگ لله ها مهتر لالایان، عنوان احترام آمیز لله
فرهنگ لغت هوشیار
بلندی، تپه مانند
فرهنگ گویش مازندرانی